واژگان مرتبط
دربارۀ یک مقاله
علیت تعبیر مشترکی است که برای دو جور تاثیر در ایجاد یک پدیده بهکار میرود؛ از این رو علل را به دو قسم تقسیم کردهاند، علل معده و علل حقیقی. علل معده درون عالم ماده مقدمات پدیدآمدن یک پدیدۀ مادی را مهیا میکنند و منظور از علل حقیقی، وجودهایی (حقائقی، تجلیاتی) با شدت بیشتر است که حقائق مرتبه پایینتر را ایجاد (افاضه، متجلی) میکنند. مکانیک کوانتومی از پدیدههایی صحبت کرده که میتوانند چند تعین -هر کدام با احتمالی- داشته باشند، اما مکانیک کوانتومی نمیتواند پیشبینی کند یک پدیدۀ چند تعینی عاقبت به کدام شکل متعین میشود. مکانیک کوانتومی ادعای بیشتری نیز میکند: نه تنها عاملی را که تعین یک پدیده را معین میکند، نمیشناسیم، بلکه اساساً چنین عامل مکانمندی (لوکالی) را نمیتوان یافت! جالبتر آن که آزمایشات با نتایج این توصیف همخوان است.
پس چه چیز تعین یک پدیده را معین میکند؟ این سوال چالش برانگیز چنددهه دانشمندان را به جان هم انداخته. تا جایی که برخی حتی مدعی شدهاند یک پدیده اصلا تعین ندارد و ما تا آن را اندازه میگیریم ناگه متعین میشود؛این شناخت ماست که یک پدیده را پدید میآورد! چه چیز تعین یک پدیده را معین میکند؟ از این سخنانی که صرفا دل آیدیالیستها را قلقلک میدهد که بگذریم، تلاشهایی شده تا بالاخره راهی برای حل این مسئله یافت شود. یک رویکرد که تلویحا در ادعای کوانتومی بند قبل هم مستتر است، جوریدن یک عامل لامکان-لازمان (نانلوکال، اینتمپورال) است. این مسیری است که امثال بوهم یا حتی پنروز رفتهاند. رویکرد دیگر در برابر آن ادعا که زیراب علل معده را میزند، توصیف حقائق با علل حقیقی است؛ رویکردی که مدافعان دینی علیت در رفع شبهه از آن استفاده میکنند و برخی دانشمندان خداباور غربی نیز در ادبیات و شعر به آن متمسک شدهاند.
این دو رویکرد از جهاتی به هم شبیهند و در برخی موارد با هم تلاقی میکنند. حقائق، که وجودهایی شدیدتر از مادهاند، خالی از ماهیتند، و از این رو لامکان و لازمانند و در حقائق با شدت وجودی ضعیفتر به تمام آن حقیقت موثرند. عامل لامکان و لازمانی که ترمیمگران مکانیک کوانتومی میجورندش البته ممکن است باز مادی باشد یا حتی خود ماده (حقیقت آن) باشد، با این حال مانعی ندارد آن عامل هم اشاره به حقیقت بالاتری کند. حقائق بالاتر در ماده موثرند؛ ذهن انسان، تجلیای حقیقی از نفس انسان است. نفس انسان وجودی است، تجلیاتش هم، از جمله ذهن. نفس انسان با ماده مرتبط است؛ مثلاً آن را میتواند بیابد و تجلی آن یافته در ذهنش باز تجلی کند و به دانسته تبدیل شود. از جمله ارتباطات دیگر انسان با ماده، توان او در تصرف در ماده است. حقیقت انسانها میتواند در ماده تصرف کند، هر چند چون معمولا توجهشان متوجه جلوۀ خاصی از ماده است صرفا توانایی تصرف در آن قسمت از ماده (یعنی بدنشان) را دارند و دستشان از تصرف مستقیم در سایر مظاهر مادی کوتاه است؛ حقیقت شدیدترِ والاتری که بتواند توجهش را از کثرات بگیرد و صرف وجود را ببیند میتواند در کلیت ماده موثر باشد.
مغز منطوی در جسم انسان مستقیم تحت تاثیر ذهن است؛ که خود ذهن البته تجلی نفس انسان است. ذهن ما ارادهای میکند و تجلی آن در مغز (این مظهر مادی) به نحوی ظهور میکند. ذهن ما شکل خاصی را در خود میآفریند که تجلی آن منجر به فعل و انفعالات خاصی در مغز میشود. مغز و ذهن گویا سادهترین مرزهای تصرف حقیقت فرامادی در بخشی از عالم مادهاند. چه بسا، بتوان رفتارهای کوانتومیای که از ذرات درون مغز بروز میکند را به تصرف ذهن، آن حقیقت لامکانِ لازمان نسبت داد؛ عاملی لامکان و لازمان که پدیدههای کوانتومی را معین میکند و تعینات مختلف پدیدهها را به یک تعین تقلیل میدهد. این مسیری است که گلشنی و جمالیین در مقالۀ «مکانیزمی پیشنهادی برای نحوۀ تعامل ذهن و مغز با تعمیم مکانیک کوانتومی بوهمی به نگاه توحیدی ابنسینایی» برای توضیح رابطۀ ذهن و مغز و توصیفی برای «ارادۀ آزاد» دنبال کردهاند.
رویکرد جالبی است که توصیفات بشری را غلط نمیپندارد، با این حال اسیر تعبیرات الحادآمیز برداشت شده از آن توصیفات نمیشود، بلکه میکوشد توصیفی کاملتر ارائه دهد که همچنان با توصیفات قبلی سازگار است و البته نگاهی جامعتر به مسائل معرفی میکند؛ به قوانین طبیعتی که فیزیک یافته احترام میگذارد و در عین حال حقائقی مثل ذهن را مادی نمیپندارد و از خیر اثر غیرمادیها بر مواد نمیگذرد. برای خودم جالب است که مکانیک کوانتومی با آن توصیفات ضدعلی که از آن برداشتهای الحادی میشد کار را برای جوریدن عاملهای لامکان و لازمان فراهم کند و از این رو به حقائق لامکان نزدیک شود و فرصت را برای ارائه دیدگاههای اینگونه فراهم کند. با این حال این دلیل نمیشود که این رویکردِ ظاهراً کم هزینه نهایتا ما را به یک توصیف توحیدی از عالم بکشاند. با این حال برای من هم چنان ممکن است ریشۀ توصیف توحیدی از عالم جای دیگر باشد و لازم باشد با یک رویکرد پرهزینه برویم عقبتر، خیلی خیلی عقب و در بسیار از توصیفات بشریای که از قضا در همۀ این سالها جواب هم میداده، تجدید نظر کنیم و بنای دیگر سادهای بچینیم.